بازگشت به صفحه اصلي                                               

 

  

   هر کي احساس ميکنه که خيلي با هوشه بهتره قبل از اينکه بخواد جايي ادعا بکنه يه سري

   به اين معما ها بزنه . اگه تونست حداقل نصف اين معما ها رو حل کنه بعد مي تونه  بره هر جا

   دوست  داره ادعا کنه  که خيلي با هوشه . در غير اين صورت بهتره که بره يه قل دو قل بازي

   کنه .

   تمام معما هاي گفته شده همه داراي جواب هستن و هيچکدام سر کاري نمي باشند پس

   لطفا اگه نمي تونيد اين معما ها رو حل کنيد بهتره از سوال اشکال نگيريد و بريد دنبال همون

  يه قل دو قل ...

                                                                                  

 

     از يه معما ساده شروع ميکنيم :

    من يه جنس از شما ميخرم 12 تومن به شما ميفروشم 13 تومن از شما ميخرم 14 تومن و به

    شما ميفروشم 15 تومن. من چقدر سود کردم؟

 

 

    اين هم يه مساله احتمال :

    اگه يه خانواده اي پسر داشته باشن، چقدر احتمال داره فرزند ديگه شون دختر باشه؟

     جواب اين سوال اون قدرها که فکر ميکنين راحت نيست...     

 

 

     کم کم داره سخت تر ميشه :

     يه آمار گير ميره در يه خونه اي و راجع به خودش و بچه هاش سوال ميکنه.

    طرف ميگه: "براي سن بچه هام يه معما ميگم بايد حلش کني تا سنشون رو پيدا کني . من

    سه پسر دارم که حاصل ضرب سن اونا ميشه 36 و حاصل جمع سنشون 2 تا از شماره پلاک  

    همسايه سمت راستي کمتره". آمار گيره يه خورده فکر ميکنه و ميگه: "با اين اطلاعات نميتونم

    حلش کنم ميشه يه راهنمايي بکنين". 

    صابخونه ميگه: "پسر بزرگترم حلوا شکري عقاب خيلي دوست داره!!!" و آمارگيره مساله رو حل  

     ميکنه.  حالا شما ميتونين بگين سن بچه ها به ترتيب چند بوده؟

       سن بچه ها رو عدد صحيح فرض کنين  و مطمئن باشين صورت مساله هيچ مشکلي نداره

 

 

   

    اين مسئله رو آقايون به راحتي مي تونن حل کنن ولي خانوم ها رو نمي دونم ...

     يه آقايي ميخواد از بين سه تا خانم يکيشون رو به عنوان همسر انتخاب کنه. به هر نفر 5000

     دلار ميده و ازشون ميخواد هرجور دلشون ميخواد اين پول رو خرج کنن.

     اولي ميره و يه دست لباس خيلي خوشگل و گرونقيمت براي خودش ميخره به اضافه لوازم

     آرايش خيلي عالي و ميگه من خيلي دوستت دارم به همين خاطر دوست دارم  من رو هميشه   

     ترگل ورگل و خوشگل ببيني.

    نفر دوم ميره يه دست کت و شلوار خيلي شيک از يه مارک معروف ميخره و اون رو هديه مياره

    براي خود مرده و ميگه من خيلي دوستت دارم و اگه پول بيشتري هم بهم ميدادي باز براي

    خودت خرج ميکردم.

     نفر سوم ميره بازار بورس رو تحليل ميکنه و با اون پول سرمايه گذاري ميکنه. چند روز بعدش

    سهامش ميشه دو برابر. نصف سهام رو ميفروشه و پنج هزار دلار مرده رو بهش ميده و ميگه

    پنج هزار دلار ديگه رو هم سرمايه گذاري کرده براي آينده و به اسم دو نفرشون.

    به نظر شما اون مرد کدوم يک از اين خانم ها رو به عنوان همسر انتخاب ميکنه؟

   

 

  

    قابل توجه آدمهاي بيکاري که صبح تا شب و شب تا صبح توي مسنجر هستن !!! 

     يکي از خوره هاي چت، مدت طولاني با يه دختر ارتباط چتي و اي ميلي داره. بعد از مدتها ناز

     کشيدن و حمالي کردن، از طراحي تمپلت وبلاگ گرفته تا آموزش بوت کردن ديگران از روي ياهو  

     مسنجر و فرستادن ميل هاي تقلبي و غيره و غيره بالاخره به مراد دلش ميرسه و دختره رو

     راضي ميکنه که قرار بذارن و همديگه رو از نزديک ببينن.

    دختره ميگه من دوست دارم با پسري دوست بشم که خيلي باهوش باشه. به همين دليل

    زمان و مکان قرار و بقيه مشخصات رو به صورت رمز در ميارم و برات ميفرستم. اگه تونستي

    رمز رو بشکني و خودت رو سر قرار برسوني که همديگه رو مي بينيم ولي اگه نتونستي ديگه به

    پيغام هات جواب نخواهم داد.

    نحوه رمز کردن اطلاعات هم به اين صورته که تمام کاراکترهاي نشانه گذاري مثل نقطه و کولون

    و سمي کولون رو از متن حذف ميکنم. اگه عددي هم تو متن باشه به حروف مينويسم.

    کاراکترهاي باقيمانده رو حتي Space طبق يه جدول با کاراکترهاي ديگه عوض ميکنم. مثلا

    هرچي الف تو متن هست با يه حرف ديگه. هر سطر کد شده هم شامل يک يا چند جمله کوتاهه.

    متن کد شده در زير اومده. شما ميتونين اين رمز رو بشکنين؟

    (البته اگه دو دره بازي در نيارين و خودتون سر قرار نرين!)

    براي اينکه زحمتتون کمتر بشه ميتونين از يه ويرايشگر مثل ورد استفاده کنين و حروفي رو که

     کشف رمز ميکنين با رنگ ديگه جايگزين کنين.

    داغطبلطغنمطابهطشلطعغلطهدلنوطبغدهيطغنب
    تيهطغچجغرطهغمطرلضطعماطعيطغکطزبطدغمشنطداغطسشلطيشها
    غپيطپمگطپبغطنيطبپهلطزغطسشلطزغيخدطفيطعغلنطانهخميطبغدهيطزغدي
    بپهلغطسشلطسخجطبغلطانپخغمطخطپمگطعيطزيطلغحهنطپلدطعمم
    هخطياطزيطتغنطهجوطعلبمطخقههطسدهطنغيخطاشمتلطزيهليطزلنطزيطعغلطخطکمبگنهطزلشن
    خطسخجطزنطکزخمطزغزغهطلخطغجعنطيبلطمبن
    امطيلطبوريطغمجغنمطدباطبنباطهخطبغلنطفهطانعمن
    زغزغطهخطبنگيطعنطيشهن

    راهنمايي: اگه تعداد کاراکترها رو بشمارين، بيشترين کاراکتر ميتونه کد شده کدوم کاراکتر باشه؟

    اگه يه کلمه يه حرفي پيدا کنين کد شده چه حرفي ممکنه باشه؟

   

 

  

   اين هم  يه معماي  باحال تر :

   يه نفر ميخواد براي دوستش يه بسته اي رو بفرسته. تنها وسيله ارتباطيشون يه صندوقه که بايد

   به دست پستچي داده بشه. صندوق هم از اون صندوقهاي قديميه که فقط قفل و آويز ميخوره

   (نري و مادگي داره). پستچي دزد تمام عياريه که اگه بتونه در صندوق رو باز کنه وسايلشو ميدزده

   اما خودشو ضايع نميکنه و درش رو نميشکنه.حالا اگه شخص در صندوق رو قفل بزنه دوستش

    نميتونه اونو باز کنه چون کليد نداره. اين دو نفر هر تعداد صندوق که بخوان ميتونن رد و بدل کنن

    و با تلفن هم ميتونن در تماس باشن. فرض کنين از اين قفل رمز دارها هم هنوز اختراع نشده.

    حالا شما بگيد  اينا چطوري بسته مبادله مي کنن .

 

 

  

    فکر نکنم اين يکي زياد سخت باشه :

    پدري از دو پسر تيزهوش خود مي خواهد که هر کدام يک عدد انتخاب نمايند و بدون آنکه

   ديگري متوجه شود، عدد خود را به او بگويند. پدر بعد از شنيدن اعداد ميگويد: حاصلضرب دو

   عددي که آنها انتخاب کرده اند، 8 يا 16 مي باشد.

  سپس از پسر بزرگتر سئوال مي کند: " آيا ميداني عددي که برادرت انتخاب کرده است چند

   مي باشد؟"

   پسر بزرگ:  " نمي دانم! "

   پدر از پسر کوچکتر همين سئوال را مي پرسد.

   پسرکوچک :  " نمي دانم! "

   پدر از پسر بزرگ مجددا همين سئوال را مي پرسد.

    پسر بزرگ:  " نمي دانم! "

    پدر از پسر کوچک مجددا همين سئوال را مي پرسد.

    پسرکوچک :  " نمي دانم! "

    پدر از پسر بزرگ بازهم همين سئوال را مي پرسد.

    پسر بزرگ:  " مي دانم! "

   شما مي دانيد عددي که پسر کوچک انتخاب نموده است چند است؟

 

 

 

   اين هم يه معما که به نظر ساده مياد ولي ...

    يك زنداني محكوم به مرگ در انتظار اعدام به سر مي برد اما پادشاه تصميم گرفته تا يك شانس

    ديگر به او بدهد.دو دروازه وجود دارد:دروازه مرگ ودروازه زندگي .در كنار هر دروازه يك نگهبان

   ايستاده است.و هر دو نگهبان ميدانند كه كدام دروازه مرگ است وكدام دروازه زندگي.اما  يكي

   از دونگهبان همواره حقيقت را ميگويدو ديگري هميشه دروغ. هيچ راهي وجود نداردكه  بتوان دروازه

   مرگ را از دروازه زندگي تشخيص داد. هيچ راهي هم وجود ندارد كه نگهبان راستگو  را از نگهبان

   دروغگو تشخيص بدهيم.

   به زنداني اجازه داده شده است كه تنها يك سوال از يكي از نگهبانها بپرسد.او ناچار است يكي

   از ان دو دروازه را انتخاب كندودر راه مرگ يا زندگي قدم بگذارد.زنداني ما دروازه زندگي را انتخاب

   ميكندو از اعدام نجات مي يابد. او چه سوالي پرسيده است؟ و چگونه از پاسخ يكي از نگهبانها

  دروازه را انتخاب كرده است؟   

 

 

  

    خوب حالا وقت اونه که اونايي که ادعاي هوششون ميشه   خودشون رو امتحان کنن .

    يه قبيله از آدماي عجيب و غريب توي جنگل ها و دور از تمدن زندگي ميکنند.

   1- افراد قبيله خيلي باهوشند و قدرت استنتاج فوق العاده اي دارند.

   2 - افراد قبيله نميتونند با همديگه حرف بزنند يعني قدرت ارتباط با کلام يا با اشاره ندارند.

   3 - فقط رهبر قبيله ميتونه با اونا حرف بزنه و بقيه هم حرفاي رهبر قبيله رو ميفهمن.

   4 - دستورات رهبر قبيله رو حتما اجرا ميکنند.

  يه روز رهبر قبيله مياد ميگه من براي يه مدتي ميخوام برم يه جاي دور. دوست دارم وقتي بر ميگردم

  يه کاري رو به خاطر قبيله انجام داده باشين:

  - در ميان شما فرد يا افرادي هستند که خال سياه رنگي روي پيشونيشونه.

  - هر کدوم از اين افراد خالدار وقتي از اين قضيه مطمئن شد، حداکثر تا طلوع آفتاب روز بعد

   وقت داره خودشو بکشه.

   رييس قبيله ميره مسافرات و افراد قبيله هم هيچ وسيله اي که عکس خودشون رو توش

  مشاهده کنن مثل آينه يا آب در اختيار نداشتن. توجه کنين که با همديگه صحبت يا اشاره

   هم نميکنن. فقط قيافه بقيه(و نه خودشون) رو ميبينن.

    قبل از طلوع آفتاب روز هشتم آخرين فرد خالدار خودش رو ميکشه.

   حالا مساله اينه که پيدا کنين چند نفر از افراد قبيله خالدار بوده اند.

   راهنمايي:

   با استقرا حلش کنين. اول فرض کنين فقط يه فرد خالدار تو قبيله وجود داره بعد خودتون رو جاي

   اون فرد خالدار بذارين که ميبينه هيچ کس خال نداره و نتيجه ميگيره که خودش خال داره... حالا

  خودتون رو جاي افراد ديگه قبيله بذارين که ميبينن يه نفر تو قبيله خالداره ولي نميدونن خودشون

  هم خال دارن يا نه. نکته اينه که کي ميفهمن خودشون خال ندارن؟

   

 

    

     اينم واسه  آدمهاي باهوش !!!

 الف:

   12 تا سکه مثل هم داريم که يکي از اونها تقلبيه و وزنش بيشتر از بقيه است.

   چجوري با فقط سه بار وزن کردن سکه تقلبي رو تشخيص بديم؟

   اگه اين مساله رو حل کردين بياين سراغ دومي که مشکل تره

 
ب:

   حالا فرض کنين 12 تا سکه مثل هم داريم و يکي از اونها تقلبيه ولي فقط ميدونيم وزنش با بقيه

   فرق ميکنه (معلوم نيست کوچيکتره يا بزرگتر).

   چجوري با فقط سه بار وزن کردن سکه تقلبي رو تشخيص بديم؟

 

 

 

    اين هم براي بر و بچ رشته کامپيوتر !!!

   و حالا يه مساله کامپيوتري و بي ربط به هوش مصنوعي

   برنامه زير رو جوري تغيير بدين که 20 تا کاراکترِ دَش(-) چاپ کنه. اما فقط ميتونين يک تغيير توش

   بدين . يه کاراکتر ازش کم کنين يا يکي بهش اضافه کنين يا يه کاراکترش رو عوض کنين.

  int  i ,  n = 20 ; 
 
  for ( i = 0 ; i  <  n ; i - - ) 
 
  printf("-") ;

   

 

 

 بذارين يه مساله هوش بگم. اين مساله رو انشتين تو قرن نوزده مطرح کرده و گفته 98

 درصد مردم دنيا قادر به حل اون نيستند. ممکنه ظاهر مساله خسته کننده باشه ولي در

 باطن نيست. سعي کنين حتما حلش کنين ببينين چقدر استنتاجتون قويه. حداقل

 بفهمين  جزو چند درصدين

و اما مساله:

1- در يک خيابون 5 خونه وجود داره که با پنج رنگ متفاوت رنگ شدن.

2 - تو هر خونه يه نفر با مليت متفاوت با بقيه زندگي ميکنه.

3 - هر کدوم از 5 صابخونه يه نوشيدني متفاوت, يه مارک سيگار متفاوت دوست داره و يه

 حيوون متفاوت تو خونه نگهداري ميکنه

سوال اينه که کي تو خونه ماهي نگهداري ميکنه با اين شرطها که:

1-      انگليسه خونه اش قرمزه

2 - سوئديه تو خونه سگ نگه ميداره

3 - دانمارکيه چاي دوست داره

4 - خونه سبز رنگ سمت چپ خونه سفيده

5 - صاحب خونه ي سبز رنگ قهوه دوست داره

6 - کسي که سيگار پالمال ميکشه پرنده نگهداري ميکنه

7 - صاحب خونه زرد رنگ سيگار دانهيل ميکشه

8 - مردي که تو خونه وسطي زندگي ميکنه شير دوست داره از نوشيدني ها ( نه حيوونا)

9 - نروژيه تو اولين خونه زندگي ميکنه

10- مردي که بلندز ميکشه همسايه اونيه که گربه نگهداري ميکنه

11- مردي که اسب نگهداري ميکنه همسايه مرديه که دانهيل ميکشه

12- مردي که بلو مستر ميکشه آبجو دوست داره(ببخشيد ماءالشعير)

13- آلمانيه سيگار پرنس ميکشه

14- نروژيه همسايه اونيه که خونه اش آبيه

15- مردي که بلندز ميکشه همسايه اي داره که آب دوست داره بين نوشيدنيها

حالا نگين زمان انيشتين اين سيگارها نبوده. لابد يه بدبختي اومده به جاي ايکس و ايگرگ

اين چيزها رو گذاشته که مساله طبيعي تر بشه.

راستش من خيلي وقت پيش جزو دو درصد بودم

ولي الان که دوباره ميخوام حل کنم نيستم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    خوب ديگه !!!

    فکر نکنم که ديگه کسي باشه که ادعاي هوش کنه ...

    و بهتره اونايي که ادعاشون مي شده برن و همون يه قل دو قل رو بازي کنن

                                                         بازگشت